یکی از ماجراهای ناگوار زندگی چند هزار ساله آیت الله جنتی مربوط به اتفاقات بعد از انتخابات است که در ان به وی در بیت رهبری تجاوز شد . آیت الله جنتی در گفتگو با آخوند نامه ، به گوشه های تاریک این ماجرا اشاره میکند و میگوید :
" حالا که اینروزها حرف و حدیث بر سر تجاوز زیاد شده ، من نیز باید به ظلمی که به من در بیت رهبری در ان شب شد اشاره کنم تا شاید کمی از آلام ان کاسته شود" .
خبر نگار آخوندنامه : " آقای جنتی دقیقا چه اتفاقی افتاد ؟"
جنتی :" دقیقا ؟؟؟"
خبر نگار آخوندنامه :"دقیقا."
جنتی :" دقیقا ما را کردن ".
خبر نگار آخوندنامه : " چطوری ؟؟؟"
جنتی :" چطوری ..........الله اکبر ."
خبر نگار آخوندنامه :" ناراحت نشید ، لطفا ماجرا را توضیح دهید "
جنتی: " بعد از انتخابات و نامه آقای کروبی و ان ماجراها در کهریزک ، ما در بیت بر سر این ماجرا بهس کردیم و من مخالف این کارها در زندان بودم . در همان جلسه چند تا از بسیجی های بازجو هم بودند و به من خیلی بد جوری نگاه میکردند . بعد از اتمام جلسه ، من وقتی در حیات بیت به تنهایی داشتم به بیرون میرفتم . سه ، چهار نفری به من حمله کردند و من را کت و کول بسته به داخل زیرزمین بردند ، و کارشان را کردند ......"
خبر نگار آخوندنامه :" چه کسانی بودند ؟"
جنتی : " نتوانستم ببینم ، ولی بعدا یک نفر زنگ زاده بود و پلیس ۱۱۴ آمد و چند نفری از جمله خود آقا را هم گرفتند ، ولی بعدا در آزمایشها مشخص شد همه از بادکنک استفاده کرده بودند ".
خبر نگار آخوندنامه : "بادکنک !!!! ؟؟؟"
جنتی :" همان چیز دیگه ".
خبر نگار آخوندنامه : "آخرش چطور شد ؟"
جنتی :" هیچ چی گفتند الان وقت اتحاد و همدلی است و از من خاستند تا از شکایتم صرفنظر کنم و من هم کردم . ولی نمی دانم چرا چیز من باید برای هم دلی بسوزد و جیب دیگران پر شود .....".
گفته میشود آیت الله جنتی به فرمانده سپاه و طائب مظنون است ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر