۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

آسوده منم که خر ندارم ... از قیمت جو خبر ندارم ...

در اوایل انقلاب " امام" با صراحت تمام اعلام کردند که اقتصاد یا مال خراست و یا مال اخوند. و با این فتوای نانوشته و بصورت مورب به امت همیشه در صحنه فهماندند که " اخوند نبین که ریزه !.....دندونش رو ببین چه تیزه !"
در ان زمان هم که اخوندها به علت پایین بودن زاد و ولدشان. در بین مردم خریدار داشتند ما امیدوار شدیم که اقتصاد اخوندی بر اقتصاد خری غلبه خواهد کرد و ما هم در این دنیا و هم در ان دنیا به سعادت نسبی دست خواهیم یافت. ولی غافل از اینکه در بیت امام "دندانها" فقط مختص اخوندها می شد و ما باید به قسمت "چنگی" اقتصاد می رفتیم و با چنگ زدن روزی خود را به چنگ می اوردیم.  یک عده از مردم که از این وضع ناخشنود بودند یک اقتصاد جدیدی را در درون اقتصاد اخوندی پایه ریزی کردند که بعد ها که امام هم که بقول خودشان از میان ما رفتند پایه و اساس اقتصاد اخوندی شد. و ان هم چیزی نبود جز "دلالی"... در اینجا بود که ملت همیشه در صحنه تازه متوجه شدند که " باقالی  می اورند و بشدت خر بار می کنند..." روزهای مردم داشت تاریک می شد و شب ها هم که مثل همیشه تاریک بود...مردم را بر ان داشت تا برای نجات خود به دنبال فانوس و چراغ قوه ای باشند تا از این وضعیت فلاکتبار رهایی یابند. ولی دریغ از یک زره روشنایی...

در دهه هفتاد اصلاح طلبان یک فانوسی تولید کردند که شیشه نداشت. بهمین خاطر دود زیادی به چشم مردم رفت و هنوز هم از ترس دودش یک عده رفته اند و در زندانها سکنا گزیده اند تا دودها از فانوسها بیافتند و بیایند بیرون.... مردم بیچاره باز رو دست خورده بودند و کاملا از شرایط موجود سیر. راضی بودند که هر کسی بیاید الا مصلحان.

اصول گرایان که شرایط را برای وصولهایشان مناسب می دیدند. چهره جدیدی را رو کردند که یک کمی پررو بود... این چهره جدید هم از هر دری  سخن می گفت الا اقتصاد... و برای مداوای اقتصاد غیر خری پشنهاد کرد که نفت را با گالن به سر سفرههای مردم بیاورد و .... که خود بهتر من دانید که چه کثافت کاریها در سر سفره ها اتفاق افتاد....

خلاصه بیش از سی سال از سخنان امام می گذرد و نتنها اقتصاد ما از اقتصاد خری جدا نشد بلکه یک خر جدید هم از داخل به ان اضافه کرده اند که حالا ما یک اقتصاد کاملا " خر تو خری" داریم. یک روز صابون گران می شود...روز دیگر لامپ نایاب می شود... یک عده سکه ذخیره می کنند یک عده زمین صادر می نمایند... و خلاصه کاملا خر تو خریست....

مردم همیشه در صحنه هم که کاملا گیج شده اند خود را به بیخیالی زده و اقتصاددانان اخوندی را با اقتصاد ندانان دلالی را به حال خویش رها کرده اند به امید اینکه شاید این دو گروه بتوانند همدیگر را از بین برده و ملتی را اسوده سازند.

هیچ نظری موجود نیست: