۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

تا قبل از انتخابات فقط ازاخوندخدایان فحش می خوردیم و بعد از ان امریکاخدایان هم اضافه شدند.


تقریبا همه ما میدانیم که رژیم های دیکتاتوری و خود کامه، از جمله همین رژیم آخوندی خودمان، برای از بین بردن مخالفانشان، آنها را معمولا "فریبخورده"، "عامل اجنبی"، "بیگانه پرست" و غیره و ذلک معرفی کرده و با چسباندنشان به یک کشور دیگر زمینه های حذف فیزیکیشان را فراهم می کنند و دست آخر هم با اتکا به یکی از این اتهامات، مخالف را برای همیشه از سر راهشان بر می دارند.

اما روش کار در دنیای مجازی یک کمی متفاوت است. از یک طرف چهرهها نا پیداست و رقیب ناشناس. از این رو چسباندن انگهای رسمی زیاد کار ساز نیستند و از طرف دیگر به علت عدم حضور فیزیکی رقیب، فحش و ناسزا میدان وسیعی را در اختیارشان قرار می دهد تا به راحتی هر چه را که در ذهن خالیشان می توانند جای دهند را به زبان بیاورند.

اخوندخدایان (اخوندپرستان) فکر میکنند که یک جایی از اسمان جر خورده و این اخوندها با تمام خدم و هشمشان از انجا به زمین افتاده و تمام انچه را که برای اداره جهان تا قیامت لازم است را نیز با خود اورده اند و مخالفت با انها، مخالفت با افریدگار جهان است. پس برای مخالفان فحش و نا سزا که هیچ، خونشان هم باید ریخته شود تا عدالت در زمین به دست اخوندها جاری و کاری گردد...

امریکاخدایان هم تقریبا چنین دیدگاهی را نسبت به غرب و در راس انها به امریکا دارند. منتها این بار نه از جر خوردن اسمان بلکه از شکافته شدن زمین حرف می زنند و تواناییهای چنین و چنانش... و هر کس که کوچکترین انتقادی به "عمو سام" بکند را  "عقب مانده" "ساندیس خور" "اخوندزاده" "................." می نامند و چنان فحش های رکیکی بکار می برند که انسان از به زبان اوردنشان شرم دارد....

شاید این عزیزان دلایلی را هم برای این فحاشی هایشان داشته باشند ولی نباید فراموش کرد که فحاشی انسان را منفور می کند نه مشهور...

اگر می خواهید بر حق بودن خود را اثبات کنید؟! بدانید که با فحش دادن به زن و بچه دیگران ناحق بودنتان را اثبات کرده اید.




هیچ نظری موجود نیست: