۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

زپناهیان شناختم به خدا قسم بسیج را!

از قدیم گفته اند چیزی را نمی دونی، بپرس. ولی بدبختی من این بود که بقیه هم مثل من فکر می کردند و در اشتباه بودند. من فکر می کردم بسیجی یعنی مفتخور، یعنی انگل، کسی که کار نمی کند یعنی نیاز به کار کردن ندارد. چون حکومت اخوندی هر سال چیره سالانه مخصوص انها را در بودجه کنار می گذارد. و کار بسیجی ها هم شرکت در تجمعات دولتی، رفتن به اردوهای حلیم خوری و زیارت ....
من باز در اشتباه بودم و فکر می کردم دانشجویان بسیجی همانهایی هستند که با سهمیه ویژه حکومت اخوندی وارد دانشگاه می شوند و اکثر دانشجویان مشروطی دانشگاها را تشکیل می دهند و اخرش با .....
من فکر می کردم بسیجی ها همان چماق بدستان حکومتند، خامنه ای مرا ببخش....( وقتی اقا هست هیچ حاجتی به اخدا نیست. پس درستر ان است که از اقامان خامنه ای طلب مغفرت کنیم.)
من فکر می کردم بسیجی ها در همه چیز، استخدام، امنیت شغلی، گرفتن وام و هزاران چیز دیگر الویت دارند..
من چقدر در اشتباه بودم، جهل و نادانی مثل شب تاریک جلوی چشمان من را گرفته بود..... خامنه ایا اسخفار، استخفار....التوبه....
تا اینکه نور حقیقت به صورت من هم تابید و من هم با این همه اشتباه حقیقت را دیدم و شنیدم....
نمی خواهم لذت این همه حقیقت نورانی که از زبان شیخ التوهم جوجة السلام پناهیان جاری گشته را از شما دریغ کنم. باشد تا شما به اشتباه خود پی برده و از درگاه خامنه ای طلب امرزش نمایید.
انشاء الخامنه ای



هیچ نظری موجود نیست: